فکر کن اخرش که چی
اخر زندگیت یا حتی کمتر چند سال دیگه خودت حاضری
به این روزات حتی نگاه کنی
نوعی زندگیتو بنویس که مخاطب داشته باشه
نه یه فیلم تکراری که حتی خودتم حاضری نباشی
رایگان حتی نگاهش کنی
این زندگی تو هست میتونی تبدیلش کنی
به غیر باور ترین فیلم نامه روی این زمین
میتونی تبدیل بشی به یک معجزه یک فرد جاودان
فیلمنامه زندگیت رو سیاه سفید بنویس
ن سیاه و سفید نا امیدی مرگ
سیاه و سفید
مثل کلاویه های یک پیانو ک در کنارهم صدای دلنشین
دارن
نگذار روز هایت خاکستری بی روح بگذرند
بانوی افسانه ( عراجیف نویسی های سال های پیش)
♪•♪•♪•♪•♪•♪
میدانید شروع این پست اینگونه نبود
اصلش نوعی بود ک یک لحظه موقع نقطه پایانش رو گذاشتن
گفتم این رو همسرم لیا بانو ببیند سرم را بیخ تا بیخ میبرد
تا عبرت همگان در فامیل شوم
عنوان پست هم برای شروع قبلیست ولی من تنبل تر از انم ک
تغییری بدهم میشناسیدم ک
سخن قصدی از گذاشتن این پست ندارم
فقط دیدم هر شب پستی گذاشته ام خوب نیست امشب وب رو خالی
بگذارم
راستی موردی درباره داستان عزیزمم احتمالا از فردا یا پس فردا اپ شوود
نکته این است ک توقع زود زود پارت نداشته باشید
اوایلش پارت زیاد است چون چندین پارت نوشته ام ولی بعدش
خدا بزرگ است تا بنویسم
مورد مهم این است
قبل از شروع داستان
داستان چند قسمت پیش زمینه دارد ک میگذارم
فکر نکنید سبک داستان مدل پیش زمینه هاست
و مال عهد هجر است یا ضعیف است یا نخوانید
داستان از فصل دوم همشروع میشود به دلایل
فصل اول رو بعد ها در فلش بک ها خواهید دید
چند قسمت اول داستان هم امیدوارم خسته اتان نکند
کمی مطمئن نیستم ک خوشتان می اید یا ن
مخصوصا سبک نوشتنم ک کمی در داستان دچار مشکل شده است
اخر من و قلمم کمی مشکل خورده ایم از هرجهتی ن باهم ها
با اطراف دقدقه های ذهنی غیره
در هر حال امیدوارم فراری نشوید از وبم
امشب حداقل زود بخوابم دیشب کاخر ن صبح خوابیده اخ
چ حس خوبی بود مدت زیادی بود طلوع افتاب اسمان زیبایش رو ندیده بودم
تا پستی دگر بدرود
شب بخیر*کشیدن پتوی گرم نرمم بر رویم *
درباره این سایت